۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

شَتَرق


بچه به باباش: بابا چرا تو زن داری من زن ندارم؟
بابا: پسرم الان تو شیش سالته وقتی بیست سالت شد میری یه دختر خوب برا خودت پیدا میکنی.
بچه غرغر کنان: خوب من الان زن میخوام. وقتی بزرگ شدم دیگه نمیخوام. اصلا وقتی بزرگ شدم چه فایده ای داره.
بابا: باشه ببین بچه من الان اصلا حوصله ندارم یه عالمه هم کار دارم. برو توپ بازی کن.
بچه در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده یه لگد محکم میزند زیر توپ. توپ هم محکم میخورد توی صورت بابا. بابا هم بصورت رِفلکسی شَترق میزند تو گوش بچه.

باب: تجربیات کودکی و اثرات آن بر کاهش نرخ ازدواج 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر